معنی اثر تاریخی شهر رودان

لغت نامه دهخدا

رودان

رودان. (اِخ) شهری است در نزدیکی بست. (از معجم البلدان).

رودان. (اِخ) دیهی است از دیههای خوارزم. (از معجم البلدان).

رودان. (اِخ) شهرکی است [از حدود خراسان] بانعمت، و از وی نمک خیزد. (حدود العالم).

رودان. (اِخ) نام محلی در کنار راه قزوین و همدان در 329هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف).

رودان. (اِخ) یا رودان و احمدی، ناحیه ای است در جنوب کرمان از دهستانهای بندرعباس. ابن البلخی آرد: رکن شرقی پارس متاخم اعمال کرمان است بر جنوب سیرجان، و سرحد آن رودان است و این رودان از اعمال پارس بوداما بعهد سلطان شهید الب ارسلان قدس اﷲ روحه چون میان پارس و کرمان حد مینهادند این رودان با کرمان گذاشت در روزگار قاورد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 121). و در فارسنامه ٔ ناصری آمده: رودان و احمدی از گرمسیرات فارس است در اصل دو بلوک بود و سالهاست در تحت کلانتری و ضابطی یک نفر برقرار گشته، میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز افتاده است. محدود است از جانب مشرق به بلوک بشاگرد و از شمال به نواحی جیرفت کرمان و از جانب مغرب به نواحی سبعه و از سمت جنوب به نواحی بندرعباس. هوای تابستانش گرم است و نخل و نارنج و نارنگی را بسیار نیک پروراند. محصولش گندم و جو و کمی برنج است و نیل را از گیاه وسمه بعمل آورند و از نیل هندی کم بهاتر است. آبش از رودخانه تأمین میشود و بیشتر این نواحی کوهستان است و دو جلگاه مختصری دارد. انواع شکارها در این دو بلوک [رودان و احمدی] خصوصاً دراج فراوان است و قصبه ٔ آن را ده بارز گویند و عموم خانه های این دو بلوک از چوب و شاخه و برگ نخل است، مشتمل بر بیست ویک ده آباد است. (از فارسنامه ناصری ج 2 ص 216).

رودان. (اِخ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه از شهرستان جیرفت واقع در 65هزارگزی جنوب ساردوئیه و22هزارگزی باختر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

رودان. [رَ وَ] (ع مص) طواف کردن همسایگان، رادت المراءه روداناً. (منتهی الارب). رادت المراءه روداً و روداناً؛ بسیار رفت وآمد کرد آن زن به خانه های همسایگان. (از اقرب الموارد). || آرام نگرفتن: راد وساده، لم یستقر. (منتهی الارب). استقرار نیافتن. || جستجو کردن زمین برای آب و علف بمنظور فرودآمدن در آن. || جنبش خفیف باد. (از اقرب الموارد). رجوع به رود شود.

رودان. (اِخ) نام یکی از دهستانهای هشتگانه ٔ بخش میناب از شهرستان بندرعباس که در شمال میناب واقع شده است. قرای این دهستان در دو طرف رودخانه ٔ میناب احداث شده است. هوای آن گرم مرطوب است و آبش از رودخانه ٔ میناب تأمین میشود و از محصولات عمده اش خرما و مرکبات و غلات قابل ذکر است. شغل سکنه زراعت، و دارای راه فرعی است. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 18495 تن و مرکز دهستان قریه ٔ ده بارز، و از دیههای مهم آن معزآباد، سکل، برنطین و خراجی قابل ذکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). از بلوکهای چهارده گانه ولایات خمسه ٔ فارس است بطول 180 و عرض 6هزار گز. جمعیت آن 9000 تن و مرکزش ده بارز و دارای 20 قریه است. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان 236 و240).

معادل ابجد

اثر تاریخی شهر رودان

2688

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری